انتخابات ،تجارب ودرسها
گزارش هیأت اجرایئیه  دراجلاس نوبتی مجلس مؤسسان نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان گزارش هیأت اجرایئیه دراجلاس نوبتی مجلس مؤسسان نهضت فراگیر دموکراسی و ترقی افغانستان

رفقای عزیز مجلس مؤسسان !

اینک بیش از دو ماه پس از پایان انتخابات ریاست جمهوری، هنگام آن فرا رسیده است که مجلس مؤسسان حزب ما کار انجام شده را با خونسردی و واقعبینی بررسی کند، نتایج بدست آمده را در پیوند با اهدافی که در برابر خویش قرار داده بودیم، به ارزیابی و نقد بگیرد و نقش نهضت ما را در تحولات جاری و آتی کشور مشخص تر سازد.

اجازه بدهید که پیش از همه، از کار شباروزی هریک شما، از تلاش و فداکاری رفقای ما در کابل و محلات، از صد ها رفیقی که در شرایط وحشت و تهدیدِ زور گویان محلی، تفنگ بدستان وابسته به قدرت مافیایی، خطر را به جان خریدند اما درفش نهضت ما را بر زمین نگذاشتند، اظهار سپاس کنم.

برای همۀ این رفقا، برای همۀ شماکه ، چه در افغانستان و چه در مهاجرت، در شرایط دشوار، صفحۀ جدیدی از تاریخ نهضت ما، صفحۀ رستاخیز مدرسۀ سیاسی ما را رقم زدید، رستاخیز مبارک باد !

شما با سربلندی در مصافی سهم گرفتید که نقطۀ چرخش واقعی در حیات حزب  ما خواهد بود. در تاریخ نهضت ما یک پیش از انتخابات و یک بعد از انتخاباتی وجود خواهد داشت. با گام های شما و با کلام شما، حزب تان سکوتی مرگبار و تحمل ناپذیر را شکست و راه پایه گذاری بدیل دموکراتیک و ترقیخواهانه را یکبار دیگر در تاریخ وطن ما باز کرد. افتخار بر هر یک شما که درین کارزار پر شکوه سهم گرفتید.

 

میخواهم درینجا، به نماینده گی از شما، از رفیق حبیب منگل، کاندید ما در انتخابات ریاست جمهوری ، که با از خود گذری، تدبیر و آگاهی عالی سیاسی وظیفۀ سترگ خود را بسر رسانید ، از داکتر محمد  داود راوش، کاندید معاون رئیس جمهور و رئیس ستاد انتخاباتی و از رفیق نفس جهید، کاندید معاون رئیس جمهور، بخاطر سهمگیری بیدریغ ومتعهدانۀ آنها در کارزار انتخاباتی تشکر کنم و بازگشت سرفرازانۀ آنان را به زنده گی عادی  خیر مقدم بگویم.

آرزومندم همه فعالین ما و بخصوص رفقا محمد حنیف از دفتر مرکزی ما ،عبدالواسع عزیزی ،رقیب الدین ،نجیب الله ، داود شریفی ،فاطمه همایون ،مصطفی وشعیب از شهر کابل ،محمد اجان ،کریم بریالی ومحمد عظیم از شورای ولایتی کابل ،مجمد اصف برید و محمد اسمعیل از ننگرهار ،غلام حضرت ،انعام الدین و محمد اسمعیل از لغمان ،استاد صابر و میرامان الدین از پروان ،اسدالله کریان ،محمد اقا ،مهدی ومحمد هاشم از بغلان ،حاجی خلیل ،سید عبدالله وعتیق الله از بلخ ،سید احمد از دشت قلعه ،بدل بای کارگر ،ایوب کارگر و عزیز کارگر از جوزجان ، دوستانِ دایکندی ،تخار سمنگان وهلمند ما و ده ها همرزم دیگر ما در سراسر افغانستان از امتنان ما مطمئن باشند.

کارشجاعانه و وقف هر یکِ شما اعضای هیأت اجرائیه و مجلس مؤسسان نهضت وبخصوص اعضای ستاد انتخاباتی، مایۀ سربلندی هریک ماست. میخواهم دوستانی که در افغانستان و در مهاجرت، بدون پیوند سازمانی با ما، به ستاد انتخاباتی ما پیوستند، ابراز سپاس کنم واطمینان بدهم که ما ارزش همبسته گی برادرانه و خواهرانۀ آنها را میدانیم ، حرمت آنرا نگه خواهیم داشت و برای دوام این همبسته گی کار خواهیم کرد.

 

مسلم است که همۀ رفقا در فحوای این سخنان عاطفی، خوشبینی عمیق سیاسی و امید متواضعانۀ ما را برای حزبی ریشه دار تر و بزرگتر احساس میکنند. اما اجلاس امروز ما نه صرفا برای بیان هیجانات بیشائبۀ ما، بلکه برای این نیز دایر شده است که ازانچه بدست آورده ایم، پُلی برای رسیدن به آنچه بسازیم که میخواهیم بدست آوریم.

 

در فرجام کارزار انتخاباتی، با تعداد رأیی که اولیای امور لازم دیدند بنام ما اعلام کنند، ما در مقام هشتم قرار گرفتیم. اینکه من صحبتم را ازین عدد شروع میکنم، به این دلیل نیست که  معتقد باشم این مهمترین نتیجۀ انتخابات برای ماست. ما باید هرگونه ارزیابی را در روشنایی اهداف نشانی شدۀ خود انجام بدهیم و نه بی پیوند با این اهداف. ازینرو باید معیار های مختلف و متعددی را  مد نظر قرار دهیم و تعداد آرا یکی ازین معیار هاست و نه مهمترین آنها. اگر من ارزیابی را ازین عدد آغاز میکنم بخاطر آنست که همه بدانند که برخورد ما بر واقعیت ها، تلخ یا شیرین، اتکا دارد، ما از نتیجه یی که بدست آورده ییم آگاه هستیم، نه درمورد آن اضافه میگوییم و نه در اطراف آن غمگساری میکنیم. این تعداد رأی اگر به حزبی چند ده ساله نسبت داده شود، انصافا عدد کمی است. اما اگر پای واقعیت های عینی در میان است و حزبی را مد نظر قرار دهیم که سر از خاکستر بلند میکند، تازه، به همت چند هزار عضو سر به کف خود، مفاصل خود را به کار میاندازد ومستقلانه، بی اتکا بر صاحبان زر و زور داخلی و خارجی، به راه میافتد، نتیجۀ بدست آمده قابل ملاحظه است.

 از جانب دیگر، فکر نمیکنم که زیادی و کمی، زاویۀ روشنی برای بررسی نتایج ما باشد.

 آنانی که این زاویۀ دید را ترجیح میدهند، آیا میتوانند بگویند چه تعداد رأی اگر بدست می آمد، آنها میگفتند زیاد است یا کافی است ؟ پنجاه هزار ؟ صد هزار ؟ یک میلیون؟...در کدام مقام اگر قرار میداشتیم، میگفتند به هدف رسیده ایم؟ آن عده از دوستان ما که برای رسیدن به نتایج عالی شتاب دارند و من احساس شریفانۀ آنها را درک میکنم، حتما مایل بوده اند که ما در نخستین برامد جدی سیاسی خویش یکی از دو کاندید دور دوم باشیم. آیا در نهایت امر، مرز بین زیاد و کم در ذهن این دوستان ازین نقطه نمیگذرد؟ آیا معقول است که چنین باشد؟ آیا بجا است که دسترسی به اهداف دور و شاید بسیار دور را همین امروز ممکن فرض کنیم و ازعدم تحقق این فرضیه ناامید شویم؟ آیا ما حق داریم نادیده بگیریم که با تصمیم شرکت در انتخابات، داخل پروسۀ تاریخی یی شده ایم که رابطۀ ما را با قدرت، با ائتلاف ها، با روان مسلط در جامعه ، با دموکراسی بحیث نظام عدول ناپذیر ادارۀ حیات سیاسی ما و شیوه های کار وبرخورد ما را با مردم،عمیقا دگرگون میسازد، که هیچ نتیجه یی، هیچ عددی، درهیچیک از رویارویی های متعدد و لاینقطعی که در پیش رو داریم، نمیتواند به تنهایی ما را نا امید سازد و مجموع این پروسه را زیر سؤال ببرد؟

میخواهم تأکید کنم که رقم مجموعی آرایی که بدست آوردیم، به تنهایی خود، هیچ چیز مهمی را افاده نمیکند. این رقم، حاصل جمع آرایی است که ما در هزاران مرکز رأی دهی، در شرایط نابرابر، با امکانات نابرابر و در اوضاع سیاسی محلی نابرابر بدست آورده ییم. بی تردید، رأی هر مرکز انتخاباتی اهمیت دارد و باید با دقت بررسی شود. اگر میخواهیم ارزیابی یی واقعی از دستاورد ها و ضعف های خود در کارزار انتخابی انجام دهیم، بایست این ارزیابی را محل به محل و باملاحظۀ عوامل مساعد و دشواری آفرین در هر محل بسر رسانیم. ما باید با دقت ببینیم که در کدام ولایات و محلات خوب کار کردیم و در کجا ابتکار ما ضعیف بود. هنگام ارزیابی محلات، اگر میخواهیم دقیق برخورد کنیم، بایست تعداد آرایی را که ازجانب جماعت متقلبین از صندوق های ما کشیده شده است، تهدید و فشار سیاسی و مجموع عناصر نا مساعد محیطی را مد نظر بگیریم. ازینطریق است که ما قادر خواهیم شد ارزیابی واقعا مفید از نتایج خود بدست آوریم، استراتیژی و پلان های کاری خود را دقیق تر و عملی تر مطرح سازیم و حاصل تلاش خود را در انتخابات پارلمانی آینده برداریم. پیشنهاد میکنم که گروهی از فعالین حزب ما در اسرع وقت مؤظف به انجام این ارزیابی و ارائۀ مشوره های لازم شود. برای آنکه تصوری تقریبی از دامنۀ تقلب بدست داده باشم، به این اکتفا میکنم که اگر قرار می بود، فرضِ محال، که غیر از اعضای نهضت هیچ کسی برای کاندید ما رأی نمیداد و هر عضو نهضت، یکی یا دو عضو خانوادۀ خود را به پای صنوق ها می کشانید، آراء ریخته شده بایست سه یا چهار برابر رقم اعلان شدۀ کمیسیون انتخابات میبود.

 

البته من متأسف خواهم شد اگر با شنیدن حرف های امروز، کسانی فکر کنند که بزرگر و هیأت اجرائیه از نتایج بدست آمده خرسند اند و هیچ کس و هیچ چیزی را مورد سؤال و باز بینی قرار نمیدهند. چنین نیست و چنین نخواهد بود.

 من معتقد هستم که آرای انتخاباتی ما نه نفوذ واقعی حزب ما را در جامعه بازتاب میدهد، نه امکانات بالقوۀ ما را در بسیج نیرو های اضافی اجتماعی بیان میکند و نه درجۀ تفاهم ما را با سایر نیرو های ترقیخواه و دموکرات بدست میدهد. بی تردید، جریان غیر عادلانه، غیر شفاف و ظالمانۀ کارزار انتخاباتی وشمارش آرا نقش درجه اول را در ایجاد این ابهام که برنده ضرورتا با نفوذ و محبوب نیست و بازنده ضرورتا بی پایه و منزوی نیست، ایفا کرده و نتایج انتخابات را کاملا نا خوانا ساخته است. ازانجایی که ، آنطوری که ما پیشبینی میکردیم، درین انتخابات وسیعا تقلب صورت گرفته است،نتیجۀ آن نه کم است، نه زیاد است، نه امیدوار کننده است، نه مأیوس کننده، فقط وفقط نتیجه ییست که پس از دستکاری بیدریغ کاندیدان «مطرح» انتشار یافته است. امازمانی که بررسی واقع بینانۀ نقاط ضعف و قوت ما مطرح است، جعل در انتخابات، تنها عاملی نیست که ما هنگام بررسی کارزار انتخاباتی خود مد نظر قرار میدهیم :

 

یک : گروههای حاکمه، تا دو ماه پیش از آغاز کارزار انتخاباتی، مشغول توطئه علیه این انتخابات، تا سطح مطالبۀ فسخِ صاف و سادۀ پروسۀ دموکراتیک بودند و کوشش میکردند موافقت حامیان خارجی خود را در اطراف فرمول های سنتی یی که راحت تر، بی درد سر تر و ارزان تر دوام حاکمیت آنها را تأمین نماید، جلب کنند. آنها در طی 9 ماه، بازی روانی فلج کننده یی را براه انداختند که در فرجام آن دیگر حتی خود نمیدانستند که آیا انتخاباتی در راه خواهد بود و اگر خواهد بود، پس از چند بار به تعویق افتادن و در کدام تاریخ ؟ یکی از پیامد های این وضع آن بود که ما زمان کافی برای بسیج همه نیرو های خود و جلب همراهی متحدین خود نداشته باشیم. زمانی که ما تصمیم خود را اعلام کردیم، حاکمیت هنوز حرف آخر خود را نگفته بود. طبیعی است که در حزبی معتقد به دموکراسی نظیر حزب ما که بر اصل سهمگیری آگاهانه و داوطلبانۀ اعضایش با اتکا بر کار اقناعی و توضیحی تکیه دارد، این فرصتِ ناکافی، اثرات زیانبار تری ببار آورَد و بخشی از نیرو های مؤثر ما را در حالت انفعال قرار دهد.

دو : رسانه های دولتی و خصوصی نقش مؤثری را در طرح حاشیه یی مسائل اساسی زنده گی مردم و محدود ساختن بحث ها به چند مسئلۀ رسمی ایفا کردند و ازینطریق، طرح های ترقیخواهانه و دورنمایی ییرا که از جانب ما و سایر کاندیدان دموکرات مطرح شد، در بحری از مطالب تبلیغی و جانبدارانه و موضوعات فرعی غرق کردند. این رسانه ها ده روز پس از آغاز کارزار انتخاباتی، بصورت یکجانبه وخلاف قانون، چند کاندید وابسته به محافل حاکمه را کاندید مطرح خواندند و بزرگترین امکانات را در اختیار آنان قرار دادند. چینل های تلویزیون و رادیو، هر ثانیۀ نشرات خود را به ده ها دالر قیمت گذاری کردند و تعجب آور نبود که در آخر کار، فقط همانهایی را بحیث خریدارِ صد ها ساعت اعلان سیاسی- تجارتی خود باز می یافتند که چند روز قبل «کاندید مطرح» خوانده بودند. همان هایی را که بعدا «کشف» کردند که وسیعا به تقلب دست زده اند. این کاندیدان به بسیج رأی دهنده گان بر مبنای قومی و زبانی پرداختند، مسابقۀ قومی را جانشین مسابقۀ سیاست ها و برنامه ها ساختند و از طریقِ راندنِ سیاست به ردۀ دوم، ابهامی را که در رفتار رأی دهنده گان قبلا به آن اشاره کردم تقویت کردند.

سه : ما با اتکا بر امکانات محدود خودی وارد کارزار انتخاباتی شدیم و ازینرو، به صرفه جویی در تبلیغات تصویری، در برامد های رسانه یی، در ایجاد و بسیج گروه های تماس شفاهی، در سفر به ولایات و محلات، ناگزیر گردیدیم. برای سازمانی که میخواهد، در افغانستان امروزی، مستقل باشد و هرگونه وابسته گی را به منابع مالی بیگانه رد میکند، این دشواری امری طبیعی است و ما در آینده نیز ازان گزیری نخواهیم داشت. در جریان کارزار انتخاباتی، سایر کاندیدان ترقیخواه نیز با چنین دشواری یی مواجه بودند. این محدودیت ها موجب شد که ما نتوانیم به همه ولایات و محلات رسیده گی کنیم و صدای صد ها رفیق ما در ولایات پاسخ سازنده و مؤثر نیابد.

ستاد انتخاباتی ما و مجموع ارگانهای رهبری حزب ما اعم از هیئت اجرائیه ،شعبات مرکزی ،شوراهای ولایتی ،ولسوالی وواحدهای اولی کار پر ثمر وسازنده یی را انجام دادند اما امکانات ما در مقایسه با رقبای ما کاملا ناچیز بود.

باید یاد آور شد که عده ای از اعضای هئیت اجرائیه نه تنها در کار تهیۀ اسنادِ حمایتی، بلکه در فعالیت های انتخاباتی هم سهیم نشدند. فکر میکنم که جای چنین افرادی نباید در رهبری نهضت فراگیر باشد.

نهضت فراگیر اکنون در مقایسه با پیش از انتخابات، تصویر مکمل تری از شورا هایش را بدست دارد و میداند که کدام شورا ها دارای پایۀ اجتماعی قوی یا ضعیف اند، کدام شورا ها توانستند مردم و واحد های حزبی را در انتخابات بسیج کنند و آن ها را به حمایت از کاندید حزب بکشانند.

شورا های ، بغلان ، سرپل ، نورستان و کنر، علیرغم شور و هیجانی که در صفوف حزبی ایجاد کردند، در جلب رأی دهنده گان پیروز نبودند. 

در فراه و هرات، کار بسیج رأی دهنده گان در پایین ترین سطح قرار داشت.

در انتخابات شورا های ولایتی، ما درفراه ،هرات ،بلخ  بغلان ، ننگرهار ولغمان یک کاندید ، در شورای ولایتی جوزجان و ولایت کابل سه کاندید را معرفی کردیم. ازان جمله، محترم گل احمد کاندید شورای ولایتی فراه به پیروزی رسید. تعددِ کاندیدان نهضتی در یک ولایت سبب تقسیم رای  و عدم موفقیت ما گردید و از جانب دیگر، الوویت های کارزار ریاست جمهوری موجب شد که ما توجه لازم را به انتخابات شورا های ولایتی معطوف نتوانیم.

مساله با اهمیت دیگر اینست که برخی از شوراها، فرم های 02 را دیرتر بدست آوردند و برخی ازانها نتوانستند افراد مسولیت پذیر را برای نظارتِ جریان رأی دهی بگمارند. این بخش میتواند میتواند در آینده، تحت رهبری شعبات کنترول و نظارت، مؤثریت بهتری داشته باشد .

این بود، رفقا، آنچه امروز میتوانستم در مورد ضعف های کاری ما خدمت شما عرض کنم. ما زمان لازم را به این امر اختصاص خواهیم داد که نا رسایی های کار خود را در مدیریت مبارزات انتخاباتی خویش با دقت بیشتربررسی کنیم و به جمعبندی تجارب بدست آمده بپردازیم. پیشنهاد میکنم که ستاد انتخاباتی موجود، پس از تکمیل از طریق جذب اعضای جدید، به ارگان دایمی سازماندهی انتخابات نهضت ما مبدل شود. این ارگان دایما فعال وظیفه خواهد داشت که ضعف ها و قوت های ما را در انتخابات گذشته با دقت بررسی کند و برای انتخابات آینده، بشمول انتخابات پارلمانی پیشِ رو، آماده گی بگیرد و کار ما را درین عرصه ها رهبری کند. آنها بایست ازهمین حالا دست بکار شوند، فورم نمره ششِ کاندیدان احتمالی را تا اول حوت 1388 ترتیب وتحلیل کنند و به هیئت اجرائیه بسپارند .

 

حالا میپردازیم به آنچه درین کارزار انتخاباتی بدست آوردیم:

شما اطلاع دارید که بیش از یک و نیم سال پیش، رهبری حزب ما هیأتی چهار نفری را به رهبری رفیق داود راوش مؤظف ساخت که جای حزب ما را در اوضاع سیاسی کشور، شرکت یا عدم شرکت ما را در انتخاباتِ  سازمان یافته از جانب حاکمیت کنونی و حامیان بین المللی آن بصورت کل و انتخابات ریاست جمهوری پیشِ رو به طور اخص، مورد مطالعه قرار دهد و طرحی  را درین رابطه به مجلس مؤسسان نهضت ارائه کند. این هیأت که تعداد اعضای آن بعدا به هفت نفر رسید، اوضاع جاری را بصورت همه جانبه تحلیل کرد و خطوط اساسی برخورد جدیدی با این اوضاع را برای نهضت ما ترسیم نمود.

گزارشی که این گروه کاری به هیأت اجرائیه ارائه کرد، در چند مورد صراحت داشت :

اول اینکه گروههای حاکم سیاسی که پروسۀ دموکراسی از جانب نیرو ها، حکومات و محافل خارجی بر آنها تحمیل شده است، همه امکانات را به کار میگیرند که به این پروسه خاتمه ببخشند و سیستمی قرون وسطایی را با تکیه بر متنفذین محلی، مافیای اقتصادی و سیاسی،  عقب گراها و محافظه کاران جانشین آن سازند. طرح های «حکومت مشارکتی»، «تقسیم صلاحیت های رئیس جمهور»، «لویه جرگۀ جدید انتقالی»، در اصل چیزی جز به پیش راندن حکومت مریض و وابستۀ مصلحتی کنونی و توسعۀ شبکه های این قدرت نامشروع نیست. دموکراسی در لحظۀ حاضر، وعده یی شکنند، بی ضمانت اجرایی و بی پشتوانۀ توده یی بیش نیست. ما باید وظیفۀ تاریخی خود را در نهادینه ساختن آن و در سازماندهی مردم برای دفاع از آن بسر رسانیم. نهضت فراگیر نمیتواند درین لحظۀ استثنایی و چرخشی، نقش پیوند دهندۀ نیرو های معتقد به ترقی، دموکراسی و عدالت اجتماعی را به آینده موکول کند، با عقب کشیدن از جبهۀ علنی مبارزۀ دموکراتیک، فاصلۀ خود را با مردم، تشویش ها و مطالبات آنان عمیق تر سازد و از قطار نیرو های سیاسی درگیر درین مبارزه خارج شود.

دوم اینکه نهضت ما پس از چهار سال تلاش ورشد سازمانی وتوسعۀ پایگاه های اجتماعی خود، به مرحله یی رسیده است که بتواند سهم خود را در پروسۀ دموکراتیک ایفا کند و پیوند های مردمی خود را با استفاده از وسایل و امکانات علنی تحکیم ببخشد. هیأت مؤظف هشدار داد که جریان انتخابات غیر عادلانه خواهد بود. که حلقات ضد دموکراسی و ارتجاعی، با اتکا بر حمایت خارجی، آنطوری که در گذشته به اثبات رسانیده اند، هرگونه تقلب و ریا را به کار خواهند بست و این فرصت ارزشمند تصمیم گیری را از هموطنان ما خواهند دزدید. که ماباید صرفِ نظراز تعداد رأیی که متقلبینِ حاکم بر سرنوشت مردم، عنایت خواهند کرد و از صندوق ها بیرون نخواهند آورد،  داخل این کارزار شویم. که ما باید به کارزار انتخاباتی اهمیتِ بالا تر از نتیجۀ انتخابات قایل باشیم. پیش از آغاز کارزار انتخاباتی، رفقا داود راوش در مصاحبه با تارنمای مشعل و نفس جهید در مصاحبه با تارنمای پیام نهضت، این زنگ خطر را به صدا در آوردند و گفتند: بلی، این انتخابات منصفانه نخواهد بود. حکومت و حلقات نزدیک به این حاکمیت که چند کاندید درین کارزار دارند، هیچ حد و مرز اخلاقی برای جعل در نتایج رأی مردم نمیشناسند. رویداد های چند ماه اخیر نیز حاکی ازانست که آقای کرزی از هیچ وسیله یی برای به تاراج بردن آرای مردم دریغ نخواهد کرد. رسانه ها در اختیار بخش های بر سرِ قدرت ودر انتظار بازگشت به قدرتِ  حاکمیتِ ارتجاعی قرار خواهند داشت. اما آنان تأکید کردند که همۀ این دلایلِ کاملا بجا و انکار ناپذیر، برای انصراف ما از شرکت در انتخابات کافی نیستند. دلایل برای سهمگیری ما درین انتخابات بیشمار اند و طوریکه امروز نیز ملاحظه میکنید، این دلایل در مقیاس بلند تری  قرار دارند واصول مرامی حزب  نیز ما را به وارد شدن در مبارزات قانونی و علنی ملزم میسازد. 

اینجانب در اجلاس ماه حوت سال 87 مجلس موئسسان حزب ما اهداف زیرین را برای کارزار انتخاباتی  برشمردم و ما آنرا به اتفاق آراء تصویب کردیم :.

یک : نهضت فراگیرمیخواهد در جریان این انتخابات، صدای خود را مسموع و سیاست ها و مواضع فکری خود را صریح و مفهوم بسازد. 

دو : نهضت فراگیر میخواهد که مشارکت مردم را در بحث پیرامون مشکلات شان و تشخیص بهتر منافع شان بلند ببرد و به آنان کمک کند که چرا و چگونه تصمیم قانونی خود را بحیث شهروند، بر مبنای این منافع بگیرند.

سه : نهضت فراگیر میخواهد در جریان این کارزار انتخاباتی بحیث یکی از اجزای اساسی جنبش ترقیخواهانه، دموکرات و دادخواه  تبارز کند، برای وصل پارچه های پراگندۀ این جنبش، حرکتِ شفاف، علنی و واقعا سازندۀ خود را آغاز کند وبه خلاء، به سکوت غم انگیز کنونی در میدان مبارزات تجدد خواهانۀ خلق ما پایان ببخشد .

چهار: نهضت فراگیر میخواهد که زحمتکشان در وجود این حزب، سازمانی را ببینند و بسازند که از نفوذ لازم برای بسیج  آنها  و همراهیِ مبارزات حق طلبانۀ شان بر خوردار باشد. ازینرو نهضت  خواهد کوشید با استفاده از کارزار انتخاباتی، ریشه های خود را در بین مردم مستحکم تر سازد، سازمان های خود را در کابل و ولایات توسعه دهد و از طریق دیالوگی نو، به جلب وسیع زنان و جوانان و لایه های مختلف زحمتکشان به صفوف خود بپردازد.

اکنون، با وجود آنکه کمیِ مدت سپری شده برای یک بررسی همه جانبه کفاف نمیدهد، میتوان با صراحت گفت که دستاورد های ما در رابطه با مجموع این اهداف، بالا تر از انتظاریست که ما داشتیم :

فراخوانِ کاندید ما مرحلۀ بیسابقه یی را در روابط ما با مردم، با روشنفکران و نیرو های فعال سیاسی گشود. بیش از 550 هموطن ما در رابطه با آنچه باید کاندید ما مطرح سازد و آنچه ازان به دفاع برخیزد، اظهار نظر کردند. آنها انعکاس مستقیم اندیشه ها و مشوره های خود را در پلاتفورم انتخاباتی ما دیدند و از آن دفاع کردند. ما نیز فراگرفتیم که چگونه از مردم بشنویم،با عناصر دموکرات و ترقیخواه به گفت و گوی سازنده بگذریم  و سیاست خود را با توجه به قلب واقعیت های جامعه و مطالبات مردم تدوین کنیم. وقتی به آن ملاقات کاندید ما با روشنفکران و استادان فکر میکنم، به غنای تبادل نظر های ما، به اعتمادی که در هر کلام شان مشهود بود، میخواهم بگویم : رفقا، این راه را باید ادامه بدهیم. به هر قیمتی باشد، باید ادامه بدهیم. ما فرصتی بدست آوردیم که اندیشه ها و مواضع خود را یکبار بیان کنیم و بار دوم جلا ببخشیم، مؤثر تر، عملی تر و جاذب تر بیان کنیم. رفیق حبیب منگل و معاونینش در ملاقات با کارگران، دهقانان، نماینده گان سایر لایه های اجتماعی، آنها را در اظهار نظر پیرامون فراخوان سهیم ساختند. از علما و روحانیون ترقیخواه تا استادان و معلمان، از روشنفکران و فرهنگیان تا کادر ها و متخصصین ملکی و نظامی، از فعالان جامعۀ مدنی تا نماینده گان اقوام و قبایل، زن و مرد درین نظر خواهی سهیم شدند.  میتوانیم با افتخار بگوییم که در جریان انتخابات، ملاقات با کاندید ما یگانه تریبیون افادۀ ارادۀ مردمی بود. پلاتفورم انتخاباتی ما که در نتیجۀ این گفت و گوی توده یی تهیه شد و در همایشی تاریخی و دارای اهمیت بزرگ ما دذ همایش.شهر کابل ارائه گردید، عمده ترین نظریات مردم را در نزدیکی با برنامۀ نهضت ما انعکاس داد و همۀ ما بار ها دیدیم که چگونه، نکاتی که درین پلاتفورم گره گشا بودند، از جانب سایر کاندیدان مورد استفاده قرار گرفتند و بر ماهیت بحث های انتخاباتی تأثیر گذاشتند. ما نیز به نوبۀ خود، با شنیدن از سایر کاندیدان ترقیخواه، متوجه کمبود ها در برنامۀ انتخاباتی خویش شدیم. اگر این مقابلۀ دموکراتیک و علنی نمیبود، حتم دارم که ما برای سالها به تکرار حرف هایی محدود می ماندیم که فرستنده دارند اما درانسوی دیگر، آخذه ندارند.

شورا های ولایتی لغمان ، بغلان ، هرات ، فاریاب ، بلخ ، ننگرهار ، قندهار ، فراه ، بدخشان ، شهر و ولایت کابل سهم جدی در ارسال فورمه های حمایت از کاندید ما ایفا کردند.

شورای ولایتی پکتیا قادر شد که در جریان کارزار انتخاباتی، شمار واحد های اولیۀ خود را از 3 به 12 و تعداد اعضای حزب را از 27 به 207ارتقا دهد. این کارِ متودیکِ رهبری شورای ولایتی پکتیا، رفقا دینه گل و سید محمد مل قابل تقدیر است.

شورا های ولایتی بلخ ، پکتیا ، ننگرهار  ، لغمان ، جوزجان ، فاریاب ، قندهار ، بدخشان ، سمنگان و پروان شهر و ولابت کابل ، وهلمند کار بینظیری را هم در راه بسیج صفوف حزبی و هم در جهت جلب داوطلبان و رأی دهنده گان انجام دادند. ما تأثر آنها را در مشاهدۀ تفاوت بین این کار فداکارانه و نتیجه یی که چپاولگران به ما نسبت دادند، درک میکنیم.

شورا های ولایتی و اعضای متعهد و مسئول نهضت، تحت رهبری کمیسیون مرکزی،310 همایش ، راهپیمایی و میتنگ را سازماندهی کردند. صد ها هزار عکس کاندیدای نهضت و معاونینش، کارت ویزیت و تابلوی تبلیغاتی در سراسر کشور توزیع شد.

سه شماره ماهنامۀ راه نهضت به همین مناسبت نشر گردید و در اختیار اعضای نهضت و علاقمندان قرار داده شد. چهار کلیپ تبلیغی از طریق تلویزنها تهیه وپخش گردید و دهها مصاحبۀ رادیویی وتلویزیونی کاندید ما ومعاونینش تنظیم گردید. هم چنان دوموتر سیار درشهر کابل مجهز با وسایل بلند گو طی یک هفته فعالیت داشت. سایتهای مشعل ،پیام نهضت واخبار افغانستان وسیعا فعالیت های کامپاین مارا زیر پوشش گرفتند که درین میان کار محترم داکتر سلیم مجاز گردانندۀ سایت وزین انترنیتی اخبار افغانستان قابل سپاسگزاری است که  درانعکاس اهداف انتخاباتی وتوضیح سیاست های نهضت نقش مهم داشته است.

تدابیر امنیتی، در مساعی مشترک وجدیت کامل توسط مسولین انجام پذیرفت. از کار خستگی ناپذیر رفقا ی مسؤول درین زمینه تمجید بعمل میاید.

 

آنچه ما بحیث اندیشه و سیاست در جریان این کارزار مطرح ساختیم و از همه نهضتی ها میخواهم این اندیشه ها و سیاستها را عمق و غنا ببخشند، قابل توجه است. ما به شهروندان افغان گفتیم که سهمگیری ما در انتخابات، آغاز یک پروسه است و نمیتواند فرجام آن باشد : « آغاز کوششِ بزرگ، دشوار و غرور آفرینِ مشترک ما  برای ایجاد حکومت ملی و خدمتگزارمردم ، حکومت رفاه وعدالت اجتماعی و حکومتی که به نا امنی ، فساد ،فقر ،زورگویی ، ستم ، و جفای ملی واجتماعی در کشور خاتمه دهد». کاندید ما برای خود نقش« بیان کننده  خواسته ها و مطالبات مردم و دفاع از منافع و حقوق آنها» را تعیین کرد. ما مطرح ساختیم که چگونه و با استفاده از کدام مکانیزم ها، براه اندازی جنگ اقوام، رویارویی زبان ها و درگیری مذاهب، یک ستراتیژی سنجیده شده و حتی اجتناب ناپذیر برای محافل حاکمۀ ارتجاعی و حلقات عقب گراو محافظه کارِ پشتیبان آنست. آنها، در فقدان هرگونه پروژۀ اجتماعی،  صِرف از طریق دامن زدن به احساسات و تنش های قومی، مذهبی و زبانی به حاکمیت خویش ادامه میدهند. آنها با تمام امکانات، از شکل گیری آگاهی شهروندی و رویارویی برنامه های سیاسی جلوگیری میکنند. ما چهل سال  پیش، شاهد آن بودیم که چگونه، دموکراسی یی که از تشکل مردم بر مبنای شهروندی هراس داشته باشد و جلو ایجاد جریان ها و احزاب سیاسیِ حامل پروژه های سیاسی رقیب و فراقومی را بگیرد، نه تنها حمایت مردمی را کسب نمیکند، بلکه با تنش های اجتماعی اجتناب ناپذیر مواجه میشود. رئیس جمهور فعلی، پس از تماشای نمایش ثبت بیش از 110حزب سیاسی،  درگرماگرم انتخابات، میگوید که حزبی ندارد، به ضرورت موجودیت احزاب معتقد نیست و احزاب را عامل صدمه به وحدت ملی میداند. رقیب مستقیم وی، با حمل ایدیولوژی جهادی و علیرغم حمایت چندین سازمان جهادی، خود را کاندید مستقل و فارغ از بند احزاب میداند. و برای تکمیلِ این دیکورِ هماهنگ شده، سنای نیمه انتصابی و نیمه تقلبی، خودِ دموکراسی را مغایر با ارزش های ملی و اسلامی اعلام میفرماید. این جماعت، با حرکت ازین مواضع، راهی جز اتکا بر احساسات  قومی و محلی ندارند و در نتیجه، وحدت ملی و دموکراسی را با آزمایش های جدی مواجه میسازند. کاندیدان حزب ما درین رابطه در خط وطندوستی قرار گرفتند و تا آخر باقی ماندند. آنها اصل برابری حقوق اتباع افغانستان را در ابعاد مختلف مطرح ساختند. آنها بر نقش احزاب و جریانات فکری در تشکل روحیۀ شهروندی، نهادینه شدن دموکراسی و شفافیت در جدلِ دموکراتیک تکیه کردند و نخستین گام ها را در جهت مبدل ساختن کارزار انتخاباتی به رویارویی طرح های فراقومی و فراعقیدتی برداشتند.  آنها گفتند که همۀ مناطق افغانستان، همۀ ولایات، هر افغان، به مکتب، به انرژی، به مؤسسات صحی، به راه های مواصلاتی، به زنده گی فعال فرهنگی نیاز دارند. تحکیم وحدت ملی، نه از راه سرکوب خواست بر حق مردم برای پیشرفت محلات شان، نه از راه خفه کردن خواست برحق آنان برای مشارکت در تصامیم مربوط به محلات شان، بلکه از راه تشویق این ارادۀ مشارکت و انتقال صلاحیت تصمیم گیری به محلات، میسر است. آنها بر دیالوگ وسیع ملی  با شرکت نماینده گان مردم، در مورد دموکراسی تأکید کردند. کاندید ما پیشنهاد کردند که مردم در سطح ولایات قدرت دولتی را انتخاب کنند و در اطراف پروژه های کوچک و متوسط اقتصادی، در اطراف تعاونی های تولید و فروش محصولات،در سطح قریه، به تصمیم گیرندۀ واقعی مبدل شوند. ازینجاست که دموکراسی ریشه خواهد گرفت و به شیوۀ زنده گی مردم ما مبدل خواهد شد. ما در سطح ملی،ایجاد ادارۀ مستقل تفاهم ملی را پیشنهاد کردیم، تا از ابتکارات نهاد های جامعۀ مدنی در راه ایجاد پُل های تفاهم و برادری بین هموطنان ما حمایت بعمل آید.

کاندید ما با روشن بینی و احساس مسؤولیت در برابر منافع وطن ، ابتکار طرح مسئلۀ حضور نیرو های خارجی را بدست گرفتند، راه های برونرفت از بُن بست کنونی را نمودند و به  این موضوع  در قلب کارزار انتخاباتی خود جا دادند. آنها با صراحت گفتند که در نتیجۀ اشغال کشور ما از جانب نیرو های نظامی خارجی و اقتدارِ یک حکومت فاسد و وابسته، افغانها حاکمیت ملی خود را در دست ندارند. ما به مشاهدۀ منفعلانۀ این حقیقت اکتفا نکردیم و گفتیم مردم افغانستان، نیرو های سیاسی، جامعۀ مدنی و دولت افغانستان باید راه های بازگشت نیرو های خارجی را در مطابقت با منافع ملی خود جست و جو کنند. برای این کار دولتی لازم است که توانایی و ارادۀ حرکت درین سمت رهاییبخش را داشته باشد. سیاست اقتصادی و اجتماعی یی لازم است که نیرو های افراطی را از هرگونه پایگاه مردمی محروم سازد.  این درکِ جمعی لازم است که دموکراسی تنها یک نمایش نیست و فقط هنگامی نهادینه میشود و ثبات را تأمین میکند که مردم در سایۀ آن خود را مصئون، آزاد و مرفه احساس کنند. ارتقای ظرفیت های دفاعی و امنیتی وطن ما در همه ابعاد لازم است.  سیاست فعال اعتماد سازی با همسایه گان و کشور های منطقه و پیوند های عمیق اقتصادی و فرهنگی با این کشور ها لازم است تا افغانستان مایۀ تشویش برای همسایه گان خود نباشد و به امنیت از طریق قطع مداخلات خارجی و تضمین مؤثر بین المللی این امنیت دست یابد. کاندیدان ما، بحیث اقدام آغازین و بحیث آزمونی برای حسن نیت جانب امریکا – ناتو،  ایجاد چارچوب حقوقی عادلانه و مبتنی بر احترام به حاکمیت کامل افغانها را بر پروسه های ملی شان مطالبه کردند. این چارچوب حقوقی ضرورتا باید شامل رهبری و احاطۀ کامل نیرو های افغان بر استراتیژی نظامی شان و عملیات تهاجمی بزرگ باشد. معاهدات زیربط باید وسعت و حدودِ وظایف، مسؤولیت ها و صلاحیت های نیرو های نظامی بیگانه را در خاک ما معین سازند و معیار های روشن برای ارزیابی نتایج را وضع کنند. این معاهدات بایست ماهیت روابط عملیاتی و کاربردی بین این قوت ها و قوت های ملی افغان را بیان کنند و شرایط عملی پروسه هایی را که به بازگشت نیرو های نظامی خارجی میانجامند، مشخص سازند. پیش از نشر پلاتفورم انتخاباتی ما، بحث در مورد حضور نظامی بیگانه در خاک ما به یک سؤال، فقط یک سؤالِ بی عاقبت خلاصه می شد : بمانند یا بروند ؟ پلاتفورم انتخاباتی ما این مسئله را بحیث پروسه یی مطرح ساخت که باید سمت آن عوض شود و اقدامات عملی یی را مورد توجه قرار داد که از طریق بسیج امکانات باالقوه و باالفعل مردم ما و مبارزه و حضور سیاسی خلق ما، به بازگشت این نیرو ها می انجامد.

 برخورد ما با سیستم سیاسی، تجدد خواهانه و گشایشی بسوی مبدل شدن به سازمانی توده یی و پیشاهنگ بود. کاندیدان ما تأکید کردند که نهضت فراگیردموکراسی و ترقی افغانستان، جانبدار دموکراسی در تمامیِ مظاهر آن است. ما امکان باالقوۀ مردم را برای تأثیر گذاری بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی وطن خویش،هر چند باالقوه است و کامل نیست، گرامی میداریم، اما مشارکت مردم در حیات سیاسی لازم است، بیداری و مبارزۀ مستدام آنان برای حفظ دستاورد ها لازم است و تحمیل گام های ضروری پیشرَو بر نیرو های محافظه کار لازم است که این جریان را بازگشت ناپذیر سازد. ازینرو، ما در کنار سایر نیرو های ترقیخواه، برای نهادینه کردن دموکراسی مبارزه میکنیم. ما اکنون در چارچوب همین قانون اساسی، برای اصلاح همین قانون اساسی مبارزه میکنیم و هیچ تغییری را از راه جنگ، خشونت و اقدامات غیر قانونی، مجاز و مشروع نمیدانیم.

 نهضت فراگیر در برابر مردم افغانستان تعهد میکند که از کاندیدش در انتخابات ریاست جمهوری گرفته،تا نماینده گانش در پارلمان و ارگانهای محلی قدرت، تا صفوف وفعالینش در جریان مبارزات اجتماعی و سیاسی در اتحادیه های کارگران، پیشه وران، دهقانان، روشنفکران و سایر حلقات جامعۀ مدنی،هیچ تصمیمی نخواهند گرفت و از هیچ سیاستی دفاع نخواهند کرد که دموکراسی را چه در شکل و چه در محتوای آن یک قدم به عقب ببرد.  نهضت فراگیر، نیروی پیشنهاد و مبارزه برای توسعۀ دموکراسی  و ارتقای مشارکت مردم در حیات سیاسی است. ما با سیستمی که تمام قدرت را در دستان یک رهبر، بخصوص که این رهبر از طریق تقلب رهبر شده باشد، متمرکز می سازد و در سایۀ  آن، از محلات تا وزارت های مرکزی، از سیاست خارجی تا سیاست های دفاعی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی، از یک دست اداره می شوند، مخالف هستیم. این سیستم متمرکز، با تنوع اجتماعی، فرهنگی و قومی کشور ما مطابقت ندارد. این سیستم، مردم را از مشارکت در حیات سیاسی باز میدارد. این سیستم، نماینده گان مردم را از نظارت بر امور سیاسی کشور محروم میسازد و رویارویی بحران زا بین رئیس جمهور و پارلمان را به عنصر دایمی حیات سیاسی ما مبدل میسازد. ازینرو، ما از تغییر در سیستم سیاسی از طریق انتخاب صدراعظم بوسیلۀ پارلمان و کنار رفتن صدراعظم در صورت از دست دادن اکثریت در پارلمان، پشتیبانی کردیم. ما چنین کردیم زیرا میخواهیم تمام امکانات در جهت نهادینه شدن دموکراسی بسیج شوند. مسلم است که دموکراسی زمانی نهادینه میشود که مردم خود را از برکت آن در امنیت و محافظت بیابند و در سایۀ دموکراسی، خود را آزاد احساس کنند و به رفاه اجتماعی دست یابند. ما حزب تحولات اجتماعی هستیم و آنچه ما را از دیگران متمایز میسازد، صداقت و پیگیری ما در  مبارزه برای عدالت اجتماعی است.

ما در رابطه با سازماندهی حیات اقتصادی، نه بسان حاکمیت موجود و مقامات تمویل کنندۀ خارجی، از موضع ایدیولوژیک، بلکه از دیدگاهی عملی و واقعبینانه حرکت کردیم و حکومتی را مطرح ساختیم که نقش طبیعی خود را در ادارۀ اقتصادی، انباشت مهارت های کاری، ایجاد اشتغال و پیریزی زیربنای اقتصادی ایفا کند و تمام امکانات ما را از بخش خصوصی گرفته تا سرمایه گزاری عامه بسیج نماید. ما در برابر سیاست های جاری حکومت که نقش اداره کننده و سرمایه گزارِ دولت را حذف میکند، قرار گرفتیم و نقش این سیاست را در شکست برنامۀ انکشاف ملی که با مصرف میلیون ها دالر از جانب متخصصین نیولیبرال خارجی تهیه شده است، واضح ساختیم. ما تأکید کردیم که بلی، بخش خصوصی باید، در چارچوب اقتصاد بازار، در تلاش خود برای اشتغال آفرینی، در پاسخ به نیاز های مردم در عرصه هایی که توان سرمایه گزاری را دارد، کمک شود و مورد حمایت قرار گیرد. اما در آن عرصه هایی که این بخش خصوصی، بنا بر محدودیت انباشت سرمایه، توانِ سرمایه گزاری های بزرگ، آموزش متخصصین و ادارۀ پروژه های زیربنایی را ندارد، همچنان در عرصه های خدمات عامه و کمک به انسان، در عرصه های فرهنگی و تأمینات اجتماعی، در عرصه های ستراتیژیک برای ادارۀ اقتصاد ملی، سرمایه گزاری دولتی امری ناگزیر است. این پروژه ها اکثرا بازدهی کافی ندارند و صرف از دیدگاه منافع عامه قابل تحقق می باشند. ما به افسانۀ بازار بحیث یگانه سیستم مؤثر اقتصادی باور نداریم و جانبدار رشد اشکال جانشین آن هستیم. ما به افسانۀ بازارازاد لجام گسیخته  بحیث شکل آخری و نهایی شدۀ سازمان اقتصادی باور نداریم و خود را سهم گیرنده در تلاش بزرگ نبوغ بشری برای ایجاد اشکال عادلانه تر و مؤثر تر سازماندهی اقتصادی و اجتماعی میدانیم. ما با پذیرش نقش سیستمی بازار آزاد در میان مدت، تأکید کردیم که سیستم بازار، بدون محافظت های اجتماعی قوی، بدون قانون کارِعادلانه، بدون سهمگیری دولت در عرضۀ ضروریات اولیۀ مردم، اکثریت مردم ما را از عرصۀ کار و عرصۀ مصرف کنار زده، گروههای بزرگی از مردم و بخصوص جوانان و زنان را به حاشیۀ زنده گی بارور اقتصادی، حرفه یی و اجتماعی میراند و بازار آزاد، بدون نظارت اجتماعی و در فقدان دولت سمت دهنده و نظم دهنده، فطرتا نمیتواند نتیجه یی غیر ازین ببار آورد. ازینرو، کاندیدان ما خواستار ارتقای نقش اقتصادی دولت، کمک به بازار ونظم دهی بازار، تقویت سکتور غیر کالایی و بسیج تمام ثروت های مردم افغانستان برای پیشرفت و خوشبختی وطن ما شدند.

طرح های مندرج در پلاتفورم انتخاباتی کاندید نهضت در بارۀ زنان، نمایانگر صداقت و پیگیری ما در دفاع  از حقوق سیاسی و مدنی زنان و تأمین مشارکت آنان در حیات اجتماعی و فرهنگی ملی ما بود. کاندیدان ما با قاطعیت در موضع دفاع از اقدامات تأخیر ناپذیر برای جوانان، بیجا شده گان، معلولین و معلولین جنگ و سایرلایه های فرودست جامعه قرار گرفتند.

 ما در تماس های خود در همه جا با رأی دهنده گان بحیث انسانهای آزاد برخورد کردیم، نه عضو این یا آن قوم، این یا آن قبیله، این یا آن مذهب یا گروه هویتی. ما برای آنها گفتیم که چرا باید بحیث شهروند رأی بدهند، بحیث شهروند، بر مبنای منافع واقعی اجتماعی خود رأی بدهند.  رفقای ما در ولایات، صدها ملاقات را، اکثرا در شرایط دشوار و با پذیرش خطر، با مردم سازمان دادند و توضیح کردند که چرا سیستم مصیبت بار و ظالمانۀ کنونی قادر نیست و چگونه میتوان جامعۀ دیگری را ایجاد کرد. ما در جریان کارزار انتخاباتی، روابط خود را با ده ها سازمان مدافع منافع زحمتکشان، بخصوص اتحادیه های کارکنان و پیشه وران ، اتحادیه های دهقانان و روستا ها، سازمان های زنان و جوانان، انجمن های روحانیون ترقیخواه، تحکیم بخشیدیم و شالودۀ همراهی و همبسته گی را پی ریختیم. کاندید نهضت، رفیق حبیب منگل و معاونینش در 26 گردهمایی انتخاباتی با شرکت بیش از17 هزار نفردر مرکز و ولایات کشورشرکت ورزیدند. سازمان های محلی و اعضای حزب ما، از طریق تماس مستقیم با هریکِ این 17 هزار، چنین کار با اهمیت و دشواری را ممکن ساختند.

حزب ما در برامدی مستقلانه، حضور فعال سیاسی و آرمانی خود را در جامعه آغاز کرد. من افتخار دارم که به حزبی تعلق دارم که اکثریت قریب به اتفاق اعضا و سراسر رهبری آن، چه پیش از کارزار انتخاباتی و چه پس از رأی دهی، نفس این حرکت مستقلانه را مورد سؤال قرار ندادند. شما خواستید که حزب تان نه تکرو باشد نه انزواطلب، بلکه وجدان مشترکی باشد که از برکت آن همه کور گره ها در راه اتحاد بزرگ ترقیخواهان و دموکرات های وطن ما  باز میشود. شما در عین حال خواستید که حزب تان در ائتلاف هایی که روح ترقیخواهانه و عدالت طلبانۀ آنرا به یغما میبرد، داخل نشود، مستقل بماند و جای شایستۀ خود را نه در بین معامله گرانِ قدرت و جور آمده های ارتجاعی و مافیایی، بلکه در صف دادخواهان و دموکرات ها ایجاد کند و توسعه دهد. با حرکت ازین ارادۀ شما بود که ده ها شخصیت سیاسی متعهد، چندین کاندید مستقل ریاست جمهوری، بیش از 12 سازمان دموکرات و تجدد خواه با کاندیدان ما ملاقات کردند. ما برای آنها کاندید واحد و برنامۀ واحد را پیشنهاد کردیم. عده یی از آنها در کنار ما قرار گرفتند. برخی از آنها در نفسِ کار مشترک و مبارزۀ مشترک با ما همسو هستند، اما در جریان این کارزار انتخاباتی، آجندای کاری خود را داشتند. ما به این آجندا احترام گذاشتیم ودر کارزار انتخاباتی از یاری و همکاری با آنها دریغ نکردیم. انتخابات کمک کرد که ما به درک جدیدی از آرایش نیرو های سیاسی، بشمول نیرو های ترقیخواه و دموکرات برسیم. ده ها شخصیت سیاسی غیر نهضتی در داخل و خارج کشور به ستاد انتخاباتی رفیق حبیب منگل پیوستند و نقش شایستۀ خود را در همبسته گی با ما ایفا کردند. نتایج انتخابات، با وجود دستکاری های وسیعی که هم ما و هم سایر کاندیدان ترقیخواه و تجدد طلب  قربانی درجه یک آن بودیم، و تکرار میکنم که به تنهایی هیچ چیزی را ثابت یا رد نمیکند، ما را در جمع سازمانهای سیاسی و احزاب ترقیخواه و دموکرات درمقام قابل ملاحظه یی قرار داده است. ما در جمع کاندیدان غیر میلیونر، غیر متقلب و فراقومی، جای شایسته یی داریم. نتیجه گیری نهایی درین مورد به زمان ضرورت دارد، اما به هر حال، اکنون لازم است که از طریق ادامه و توسعۀ گفت و گوی همرزمانه با این شخصیت ها و احزاب، قوت جمعی خود را در ارائۀ جانشینی دموکراتیک و دادخواهانه برای سیاست های ارتجاع به نمایش بگذاریم.

در فرجامِ کارزار انتخاباتی، باید گفت که نهضت ما با دستاورد های مسلم در عرصۀ سازمانی و ایجاد حزبی ریشه دار تر و با نفوذ تر، ازین کارزار بدر آمده است. اکنون میتوان ادعا کرد که زحمتکشان شهر و ده اکثرا با نام حزب ما آشنا شده اند، میدانند که ما به چه معتقد هستیم، تاریخ ما به کجا برمیگردد و علاقه دارند بدانند که ما چه برنامه یی برای بهبود زنده گی آنها داریم.

جمع آوری بیست هزار کارت حمایت کننده  از کاندید نهضت، پیش از وقت معینه ، ایجاد شورا های ولسوالی دشت قلعه ، سمنگان ، قندز ، زابل ، کنر ، حلقه زدن تعداد زیادی از فعالان سیاسی بدور نهضتی ها در هلمند و کنرها و پیوستن هموطنان ما شامل دختران و پسران ، مردان و زنان به حزب بازگویندۀ این واقعیت است . گروه حمایت کنندگان از کاندید نهضت فراگیر  از دایکندی و بامیان گرفته تا غور و بدخشان ، از کنر و نورستان تا هلمند وقندهار و کلیه ولایات مصداق این مدعاست.

ما در جریان انتخابات، سه کمیتۀ حزبی ولایتی جدید، هشت کمیتۀ حزبی شهری وناحیوی بیش از هفتاد واحد اولیۀ حزبی ایجاد کردیم. در مجموع، در کابل و ولایات،  1054  عضو جدید به حزب ما پیوستند و برای نخستین بار پس از ایجاد آن، سازمان ما قادر شده است که در صددِ یافتنِ بهترین و مناسب ترین راه های سازماندهی جوانان و زنان براید و دورنمای نو سازی و جوان سازی صفوف خود را بحیث دورنمایی ممکن و مطلوب، مورد توجه قرار دهد.

اینک چرا، رفقای عزیز، من معتقدم که در رابطۀ مستقیم با اهداف تعیین شده، نتایج ما کلا مؤفقیت آمیز است. اما هیچیک ازین دستاورد های ما اهمیتی نخواهند داشت، الا اینکه ما آنها را پرورش بدهیم و ازانها پُلی برای گذشتن به آینده بسازیم.

 

امروز ده ماه از اجلاس 18 حوت مجلس موئسسان که حاوی تصمیمی تاریخی دربارۀ شرکت فعال در انتخابات سال 1388 ریاست جمهوری بود، میگذرد وما بر اساس این تصمیم درکارزار انتخابات شرکت ورزیدیم. امروز میخواهیم به بررسی درسها وتجاربیکه از شرکت درین انتخابات بدست اوردیم، تمرکز کنیم .

 

افغانستان در شرایط حاضرصحنه یی دیگر از سناریوی عمومی بُن را از سر میگذراند. این کنفرانس از جانب کشور های فاتح، در غیاب مردم افغانستان و بمنظور رویکار آوردن ائتلافی از نیرو های عقبگرا، محافظه کار و وابسته دایر گردید. مضمون واحدی که از تمام مراحل تطبیق تصامیم این کنفرانس گذر کرده است، عبارتست از طرد و نفی میراث بزرگ ترقیخواهی و دادطلبی مردم افغانستان و به انزوا کشانیدن نیرو های تجدد خواه و دموکراتِ وطن ما از یک طرف، و ایجاد ائتلافی متشکل از هر آنچه سرزمین ما از عقبگرایی میشناسد و به حاکمیت رسانیدن و بر سر قدرت نگهداشتنِ قشری بی پایه، فاسد و فرمانبردار از جانب دیگر.

این کشور ها با وسیله قرار دادنِ مؤسسات بین المللی، در کشور ما مَیدان باز ومُلک بی بازخواستگری را دیدند و از هیچگونه اقدام غیر معمول وحتی  غیر اخلاقی  دریغ نکردند. آنها در موضع فاتح، این حق را برای خود محفوظ نگهداشتند که در چارچوب دولت انتقالی تصمیم بگیرند که کی بانفوذ است، کی متخصص است، کی افراطی است، کی میانه رو است، کدام سیستم سیاسی برای افغانها مناسب است و موقف افغانستان در سیاست های منطقه یی و جهانی در کجاست ؟  آنها انتخاباتی علنا جعلی را براه انداختند و کوشش کردند افکار عامۀ خودی و جامعۀ افغانی را با این اندیشه مُجاب سازند که گذرِ نامیمونِ طالبان، ضعف جامعۀ مدنی افغانی، ضعف دولت، درکِ ضعیفِ افغانها از منافع و وحدت ملی شان، راهی جز این فرا راه شان نمیگذارد. گفتند جعل وفرمایش مرحله یی ضروری اما گذراست.  آنهایی را که با این شگرد های غیر طبیعی به قدرت می آوریم، پنج سال بعد، با اتکا بر توانایی خود و بدون کمک ما سیستمی را که ظرفیت تجدید و ابقای خود را داشته باشد، بمیان خواهند آورد. برداشت این کشور ها و متحدین محلی شان از پروسۀ «دولت سازی» در همین حد بود و هنوز هست. آنها هیچگونه محتوای اقتصادی و اجتماعی برای این پروسه قایل نیستند. این در حالیست که سیاست های نیولیبرال تحمیلی مؤسسات بین المللی و آنچه به این سیاست رنگ افغانی داده است و ازان موجودی ناقص الخلقه درست کرده است، یعنی زر اندوزی و چپاول حاکمیتِ تازه بدوران رسیده و تسلط اقتصاد غیر قانونی، دولت افغانستان را ضعیف تر از هر وقت دیگرساخته است. صد ها پروژۀ ناتمام، صد ها پروژۀ دولتیِ به حراج رفته، نبود استراتیژی انکشاف ملی، فساد اداری و توافق های پشت پرده با مقاطعه کاران و انحصار بهره برداری از کمک های خارجی بوسیلۀ  خانوادۀ بر سرِ اقتدار، از دولت چیزی جز یک سایه باقی نگذاشته است. مردم به دولت اعتنا ندارند زیرا دولت ایجاد فرصت های شغلی  را وظیفۀ خود نمیداند. مردم از دولت رومیگردانند زیرا دولت نه ایجاد بیمه های  صحی و اجتماعی را در دستور کار خود دارد، نه از تأسیس شیرخوارگاه و کودکستان حرفی به میان می آورد، نه در راه آموزش و پرورشِ باکیفیت گامی برمیدارد، نه به قانون کار و سطح زنده گی مردم علاقه یی دارد. مردم با دولت بیگانه اند زیرا دولت نه خریدار محصولات آنهاست، نه کمک کننده در تولید، ذخیره و فروش محصولات شان، نه برای آنان آب فراهم میکند، نه انرژی. مردم به دولت اعتماد ندارند زیرا دولت از حق زنده گی، حق امنیت و آزادی آنان دفاع نمیکند و به آنان وعده های دروغین میدهد.

در نتیجۀ این سیاست ها، وفاق و وحدت ملی ما آزمون های دشواری را از سر میگذرانند. بیکاری در مرز های مزمنِ 45 فیصد قرار دارد. در سطح قریه، بازگشت به مناسبات اجتماعی بسیار کهنه از طریق غصب و تصاحب زمین  های شخصی و دولتی بوسیلۀ زورمندانِ وابسته به محافل حاکم، گروههای روزافزون دهقانان رابدنبال کار راهی شهر ها میسازد. میلیون ها خانوادۀ دهقان، زمین های بی آب، بی کود یا بی تخم بذری خود را ترک گفته در سرک های شهر های بزرگ سرگردانند یا در حومۀ شهر ها، در کنار بیجا شده گان مهاجر از خارج، در شرایط مغایر حیثیت انسان به سر میبرند. بر اساس آمار معتبر، بیشترین استخدام در بین جوانان را بخش فروش و انتقال مواد مخدر انجام میدهد.اخراج زنان از بازار کار به مرز های بازگشت ناپذیری رسیده است. تنقیص های پیهم در تشکیلات دولتی، «بازسازی» های توجیه ناپذیرِ دستگاه امنیتی و نظامی، لیلام مؤسسات تولیدی عامه، امکانات تأثیر گذاری دولت را بر حیات اقتصادی و اجتماعی و ظرفیت های کار آفرینی دولت را به هیچ رسانیده است، بی آنکه بازاربتواند با سرمایه گزاری در عرصه های اشتغال آفرین، نیروی حاضر یه کار را آموزش دهد و جذب کند. متشبثین خصوصی عمیقا به آیندۀ این سیستم بی اعتماد اند و فعالیت خود را به سرمایه گزاری های دارای باز دهی در کوتاه مدت محدود ساخته اند.

انتخابات اخیر ریاست جمهوری زنگ خطری برای همه  محافل سیاسی افغانستان و جامعۀ جهانی بود. این انتخابات که قرار بود پردۀ آخر سناریوی بُن را به صحنه بیاورد، که قرار بود ظرفیت جامعۀ بین المللی را در پایه گذاری یک سیستم دموکراتیک بوسیلۀ نیرو های عمیقا بیگانه با دموکراسی به نمایش بگذارد، سیستم را در بحرانی عمیق فرو برد. از نزدیک به 17 میلیون رأی دهندۀ باالقوه، کمتر از 20 درصد در دور اول شرکت کردند. بی امنیتی و تهدیدِ نیرو های افراطی، یکی از دلایل انصراف مردم از رأی دهی و نه مهم ترینِ این دلایل بود. مردم در انتخابات شرکت نکردند زیرا هیچ اعتمادی به تغییر در زنده گی خود از برکت رئیس جمهور آیندۀ خویش نداشتند. مردم به پای صندوق های رأی نرفتند زیرا نتیجۀ انتخابات را از پیش تعیین شده فکر میکردند و آنطوری که واقعا  نیز رخ داد، محافل حاکم را متقلب واین دموکراسی را ابزاری و ریاکارانه میدانستند. در یک کلام، مردم به پای صندوق های رأی نرفتند زیرا ازین دموکراسی هیچ انتظاری نداشتند. حواله کردنِ سادۀ خلوتِ غم انگیزِ مراکز رأی دهی در روز انتخابات به فقدان امنیت، برخوردی شیادانه، فخر فروشانه و ناروا بیش نیست.  فشار حامیان خارجی بر گروه بر سر اقتدار و مظالم لاینقطع در حق دموکراسی منجر به آن شد که یک صبح خزانی 12 عقرب، کمیسیون انتخاباتیِ منتصبِ رئیس جمهور، به ادامۀ این ریاست تصمیم صادر کند، شخصی را وجهه دهد و سیستمی را بی اعتبار سازد. بدین ترتیب، مرحله یی آغاز میشود که در طی آن، جست و جوی مشروعیت از جانب حلقۀ حاکم (مشروعیتی که نتوانست از رأی مردم ناشی شود) و دعوا ها، امتیاز طلبی ها و تقسیمات بی سر انجام قدرت، ارکان اساسی دولت را فلج خواهد کرد و حل مسائل اساسی کشور ما را سالها به عقب خواهد برد. دولتِ درگیر در مبارزات درونی خود، در هرگامی که برای حل معضلات خود بر خواهد داشت، بیشتر از پیش از قانون اساسی و معیار های دموکراسی فاصله خواهد گرفت. این دولت در چارچوب این قانون اساسی بیشتر ازین نمیتواند خود را تداوم ببخشد.

 

رفقای عزیز!

حزب ما با احساس مسؤولیت در برابر وطن و آیندۀ اولاد وطن خود، نه ازینکه مردم افغانستان از دموکراسی رو میگردانند شادمان است و نه میخواهد در برابر بُن بستی که محافل حاکمه میخواهند جامعۀ ما را بدانسو ببرند بی تفاوت و تماشاگر باشد. آنچه در طی چهار ماه گذشته رُخ داد، به دموکراسی نو پای کشور ما عمیقا آسیب رساند. اما آنچه را همین چهار ماه به اثبات رسانید، این نیز بود که نیرو های دموکرات و ترقیخواه کشور ما، بخاطر ضعف های خود، بخاطر سؤ تفاهمات خود و بخاطر پراگنده گی خود، مَیدانی باز را در اختیار مخالفین دموکراسی گذاشته اند.

ضعف ما ناشی ازان بود که ما، یعنی هم حزب ما و هم سایر احزاب و محافل دموکرات و داد خواه،عمدۀ انرژی خود را در بسیج مردم بر مبنای شهروندی، در توسعۀ صفوف جامعۀ مدنی، در همراهی با جنبش های اعتراضی مردم و درحمایت از مطالبات برحق اجتماعی آنان بکار نبرده ایم. ما معتقد هستیم که نهادینه ساختن دموکراسی ضرورتا ازینجا میگذرد. ما معتقد هستیم که محتوای اجتماعی دموکراسی در جریان مبارزات اجتماعی و از برکت فداکاری مردم و ترقیخواهان تحکیم می یابد. ما معتقد هستیم که نمیتوان، بهیچوجه نمیتوان در میدان مبارزات اجتماعی حضور کمرنگ داشت و در انتخابات پیروز شد. تقدیرِ ترقیخواهان و داد طلبان اینچنین رقم خورده است.

سؤ تفاهمات ما قسما طبیعی و ناشی از تنوع احزاب، سازمانها، نهاد ها و شخصیت های ترقیخواه و دموکرات است. ما ریشه ها و تاریخ متفاوت، تجارب و تعهدات اجتماعی متفاوت و ارزیابی های متفاوت از اوضاع جاری وطن مان داریم. آنچه دشواری می آفریند، وسوسه های تمامیت خواهی و مطالبۀ توافق یا در همه چیز یا در هیچ چیز است. ما باید فرا بگیریم که چگونه ازین تفاوت ها نیرویی برای توسعۀ جنبش دادخواهانه و مؤثریت کار سیاسی مشترک خود بسازیم. ما باید فرابگیریم که بگوییم و بشنویم که در چه چیزی با هم مخالف یا متفاوت هستیم و چگونه ازین تفاوت ها نه دیواری برای ایجاد فاصله، بلکه گذرگاهی برای همکاری و همبسته گی میسازیم.

پراگنده گی نیرو های دموکرات و ترقیخواه واقعیت تلخ این دَور انتخابات بود. من مطمئن هستم که همانند ما، همۀ شخصیت ها و نیرو هایی که خود را در حرکتی مدنی، در جنبشی فراقومی، فراعقیدتی، ترقیخواهانه، دموکراتیک و دادطلبانه سهیم میدانند، عمق این تراژیدی را درک کرده اند. اگر نیرو ها و محافل ترقیخواه میخواهند بدیلی دموکراتیک و تجدد خواهانه ایجاد کنند، راهی جز نزدیکی و اتحاد ندارند. ما باید بازو به بازو کار کنیم و دموکراسی یی را که سر دارد اما بدن ندارد، در کارخانه، در قریه، در مراکز آموزشی و فرهنگی، در اتحادیه ها و انجمن ها، پایۀ مردمی ببخشیم و گام های عملی را در راه اعادۀ حاکمیت ملی خویش برداریم. ما باید قادر شویم که دستاورد های اجتماعی را، کار و قانون عادلانۀ کار را، اجرای این قانون را، ادارۀ سالم را، بر تصمیم گیران تحمیل کنیم. ما باید مشترکا کار کنیم و درانجایی که جای طبیعی ماست، یعنی در بین مردم کار کنیم تا در سال1393 انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود، حتما برگزار شود و مردم وسیعا دران شرکت کنند. ما باید در کنار هم کار کنیم تا مردم بهتر رأی بدهند، بحیث شهروند رأی بدهند،برای ترقی، دموکراسی و عدالت رأی بدهند.

میخواهم، اکنون که انتخابات ریاست جمهوری بی آنکه  آیندۀ بهتری را برای مردم ما تضمین کند، به پایان رسیده است، سازمانهای برامده از دامان چپ دیروزی را فرابخوانم که بیاندیشند که آیا در جریان این کارزار در جایی قرار داشتند که باید قرار میگرفتند ؟ در جایی که با تعهدات سیاسی و با خصلت و ترکیب آنها سازگار باشد؟ میخواهم  ده ها سازمان، محفل و شخصیت سیاسی، زنان و مردانی را که در جریان این کارزار برای نخستین بار اندیشه های ترقیخواهانه و دادطلبانه را حمل کردند و به کاروان تاریخی تجدد خواهی کشور ما پیوستند، فرابخوانم که در مورد انگیزه های حرکت تکروانۀ خود بیاندیشند و درین مورد نیز که به تنهایی، ده بیست سال بعد به کجا خواهند رسید و در خدمت کدام آرمان قرار خواهند داشت ؟ امیدوارم هیچکدام این محافل، نه همرزمان دیروز و نه همرهان امروز ما، در صمیمیت ما هنگام مطرح ساختن این پرسش ها شکی به خود راه ندهند. ما بار ها گفته ایم که قافلۀ تجدد خواهی و دادطلبی وطن ما نه صدر نشین دارد و نه لخک نشین. همه صاحب خانه ایم و هرکدام حق داریم در مورد مصالح خانۀ مشترک مان اندیشه کنیم.

تا جاییکه مربوط به حزب ما میشود، پیشنهاد میکنم که سر از هفتۀ آینده، با اتکا بر فورمول های دقیق و قابل قبول برای همه، درِ خانۀ هر یک ازین دوستان را بکوبیم و با آنها در مورد راه های عملی و مؤثر اتحاد عمل به تبادل نظر بپردازیم. پیشنهاد میکنم که در بهار سال آینده، همۀ این احزاب، محافل و سازمانها در کنفرانسی گرد هم آیند و مواضع خود را در مورد اتحاد وسیع ترقیخواهان و دموکرات های وطن ما بیان کنند. پیشنهاد میکنم که در فرجام یک گفت و گوی برادرانه، در مورد ایجاد جنبش سرتاسری دفاع از دموکراسی به توافق برسیم.

طوریکه جلسۀ هیأت اجرائیۀ مورخ 4 عقرب 1388    ما تأکید کرده است، اکنون باید همه نیرو و امکانات ما در راه انتخاب هرچه بیشتر نماینده در پارلمان آینده بکار افتد. ما از تمام نهضتی ها میخواهیم که همان روح فداکاری و ایثار، همان روشن بینی و خلاقیت چند ماه گذشته را دوباره بکار گیرند و ظرفیت های تأثیر گذاری حزب خود را بر حیات سیاسی افزایش دهند. مامیخواهیم درین مصاف، در همبسته گی و اتحاد با سایر نیرو ها و شخصیت های ترقیخواه وارد شویم و یکبار دیگر، هر رأیی را که در صندوق کاندیدان دموکرات و دادخواهِ غیر نهضتی انداخته خواهد شد، رأیی برای امر مشترک ما خواهیم دانست. جست و جوی تفاهم با این احزاب و شخصیت ها، وظیفۀ تأخیر ناپذیر ماه های آیندۀ ما خواهد بود.    

نمیتوانم گفتارم را بدون مطرح ساختن وظیفه یی که به انجام رسانیدن آن در دستور کار ما قرار دارد، یعنی وحدت ما با حزب متحد ملی ختم کنم. ما زمانی طولانی را در تلاش برای تحقق این وحدت سپری کردیم و امروز نیز معتقدیم که وحدت دو سازمان برادر امری ضروری و اجتناب ناپذیر است. ما باید بدون ضیاع وقت، جریان توافق شدۀ مذاکرات را با این حزب ادامه دهیم و آنرا در چارچوب اصول توافق شده به انجام رسانیم. خوشبختانه دیروز طرحی از جانب کمیسیون تفاهم شورای اروپایی نهضت فراگیر وشورای اروپایی حزب متحد ملی مواصلت کرده است که حاوی پیشنهادات سازندۀ مشترک آنها در جهت تسریع توافقات و گذار به ادغام تشکیلاتی است. این اقدام و ابتکار را مفید میدانیم، ازان با خوشبینی و امید استقبال میکنیم و به کمیتۀ تفاهم مرکزی وظیفه میدهیم که این طرح را بررسی کند و پیشنهادات و نتایج بررسی خود را بزودی به هیأت اجرائیه بسپارد. ما تلاش خواهیم کرد که امر وحدت در فرجام یک پروسۀ شفاف و بر مبنای توافق واقعی در مورد تعهدات سیاسی دو جانب تحقق یابد.

 

 


December 22nd, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها